این دنیا کثیفه ... پارت : {۴}
فروشگاه حیوانات ساعت ۴ عصر {£}
سومیکی جلوی یدونه قفس خرگوش نشسته بود و انگشتش رو از لای قفس برد داخل و گوش یکی از خرگوش هاش سفید رو نوازش کرد و با صدای شیرین به مگومی گفت
" مگومی ! بیا اینجا "
مگومی کنار خواهرش نشست و با دیدن خرگوش ها لبخندی زد و گفت " خیلی کرکی هستن "
یه خرگوش قهوه ای دست سومیکی رو گاز کرد ، سومیکی سریع دستش رو کشید عقب و نزاشت دستش رو گاز بگیره .
گوجو اومد بالا سرشون و گفت " از خرگوشا خوشتون اومده ؟ "
سومیکی سری تکون داد و گفت " کورومون خوشش اومده ولی خرگوش قهوه ای خیلی بده "
مگومی سکوت کرد و به دو تا سگ های سفید و مشکی نگاه میکرد
گوجو لبخندی زد و نگاه مگومی رو دنبال کرد و دید که به دوتا سگ مشکی نگاه میکنه لبخندی زد و گفت" بد اخلاق کوچولو از سگا خوشت اومده مگه نه ؟ "
مگومی سری تکان داد و سکوت کرد ، واقعا بچه خجالتی بود
گوجو لبخندی زد و به مسئول فروشگاه گفت " اون دو تا سگا و این دو تا خرگوش رو لطفا برامون داخل باکس بزارید "
مسئول اونجا به سگا دو تا قلاده بست و به گوجو داد و دو تا خرگوش ها رو داخل باکس گذاشت به گوجو داد
گوجو سگا و خرگوش ها رو داخل ماشین گذاشت و مگومی و سومیکی هم سوار ماشین شدن و ایجیچی همه رو برد خونه .
خانه {..~~...}* عکس پارت خانه گوجو و سگا و خرگوش ها *
سومیکی با خرگوش ها سرگرم بود و مگومی دو تا سگ ها رو ، رو به روی خودش نشونده بود و بهشون نگاه میکرد و باهاش حرف میزد و میگفت " بشینید .. بچرخید .. بخوابید "
سومیکی داشت برای خرگوش ها کتاب و شعر میخوند ، گوجو لبخندی اروم روی لبش اومد و روی مبل نشست و کتاب خوند و الیس هم روی میز قهوه رو گذاشت با یک شیرینی و احترام کوتاهی به گوجو کرد و رفت داخل آشپزخونه .
یهو ایچیجی وارد خونه شد و گفت" گوجو "
گوجو سرش رو سمت ایجیچی برگردوند و کتاب رو بست و روی میز گذاشت و گفت
" بله؟ "
ایجیچی گفت " رئیس کمپانی با همه بازیگر های سریال رگبار عشق میخواد صحبت کنه "
گوجو وقتی حرف کمپانی رو میشنید دوباره سر دردش شروع میشد.. دعا میکرد که چیز بدی نباشه دیگه نمیخواست از خانوادش دور باشه . هر چند هرگز این تاریکی از بین نمیرفت.
گوجو اهی کشید و گفت " باشه الان میام ، الیس مراقب بچه ها باش "
جلسه {..~~..}
آقای جنکافرس رئیس کمپانی شانپینی روی صندلی نشست و گفت " سریال پخش نمیشه"
گوجو یخ کرد و دستش هاشو محکم گره کرد جوری که ناخون هاش داخل پوست دستش فرو رفت و گفت " یعنی چی! ۶ ماه سر این فیلم تلاش کردیم! "
جنکافرس" میدونم ولی امیلی تانمری بازی زن شخصیت اول سکانس رابطه تو استخر با تو رو داخل فضای مجازی و رسانه ها پخش کرده و کاملا یک حاشیه اساسی برات درست کرده "
{♡}
سومیکی جلوی یدونه قفس خرگوش نشسته بود و انگشتش رو از لای قفس برد داخل و گوش یکی از خرگوش هاش سفید رو نوازش کرد و با صدای شیرین به مگومی گفت
" مگومی ! بیا اینجا "
مگومی کنار خواهرش نشست و با دیدن خرگوش ها لبخندی زد و گفت " خیلی کرکی هستن "
یه خرگوش قهوه ای دست سومیکی رو گاز کرد ، سومیکی سریع دستش رو کشید عقب و نزاشت دستش رو گاز بگیره .
گوجو اومد بالا سرشون و گفت " از خرگوشا خوشتون اومده ؟ "
سومیکی سری تکون داد و گفت " کورومون خوشش اومده ولی خرگوش قهوه ای خیلی بده "
مگومی سکوت کرد و به دو تا سگ های سفید و مشکی نگاه میکرد
گوجو لبخندی زد و نگاه مگومی رو دنبال کرد و دید که به دوتا سگ مشکی نگاه میکنه لبخندی زد و گفت" بد اخلاق کوچولو از سگا خوشت اومده مگه نه ؟ "
مگومی سری تکان داد و سکوت کرد ، واقعا بچه خجالتی بود
گوجو لبخندی زد و به مسئول فروشگاه گفت " اون دو تا سگا و این دو تا خرگوش رو لطفا برامون داخل باکس بزارید "
مسئول اونجا به سگا دو تا قلاده بست و به گوجو داد و دو تا خرگوش ها رو داخل باکس گذاشت به گوجو داد
گوجو سگا و خرگوش ها رو داخل ماشین گذاشت و مگومی و سومیکی هم سوار ماشین شدن و ایجیچی همه رو برد خونه .
خانه {..~~...}* عکس پارت خانه گوجو و سگا و خرگوش ها *
سومیکی با خرگوش ها سرگرم بود و مگومی دو تا سگ ها رو ، رو به روی خودش نشونده بود و بهشون نگاه میکرد و باهاش حرف میزد و میگفت " بشینید .. بچرخید .. بخوابید "
سومیکی داشت برای خرگوش ها کتاب و شعر میخوند ، گوجو لبخندی اروم روی لبش اومد و روی مبل نشست و کتاب خوند و الیس هم روی میز قهوه رو گذاشت با یک شیرینی و احترام کوتاهی به گوجو کرد و رفت داخل آشپزخونه .
یهو ایچیجی وارد خونه شد و گفت" گوجو "
گوجو سرش رو سمت ایجیچی برگردوند و کتاب رو بست و روی میز گذاشت و گفت
" بله؟ "
ایجیچی گفت " رئیس کمپانی با همه بازیگر های سریال رگبار عشق میخواد صحبت کنه "
گوجو وقتی حرف کمپانی رو میشنید دوباره سر دردش شروع میشد.. دعا میکرد که چیز بدی نباشه دیگه نمیخواست از خانوادش دور باشه . هر چند هرگز این تاریکی از بین نمیرفت.
گوجو اهی کشید و گفت " باشه الان میام ، الیس مراقب بچه ها باش "
جلسه {..~~..}
آقای جنکافرس رئیس کمپانی شانپینی روی صندلی نشست و گفت " سریال پخش نمیشه"
گوجو یخ کرد و دستش هاشو محکم گره کرد جوری که ناخون هاش داخل پوست دستش فرو رفت و گفت " یعنی چی! ۶ ماه سر این فیلم تلاش کردیم! "
جنکافرس" میدونم ولی امیلی تانمری بازی زن شخصیت اول سکانس رابطه تو استخر با تو رو داخل فضای مجازی و رسانه ها پخش کرده و کاملا یک حاشیه اساسی برات درست کرده "
{♡}
۱۱.۶k
۰۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.